اگر مرا در طابوت نهادید پاهایم را خم کنید که بدانند خود امده ام و با پای خود میروم.دستانم را بیرون بگذارید که بدانند دست خالی به دنیا امده ام و دست خالی از دنیا میروم.دور طابوت را با پارچه سیاه رنگ بپوشانید که بدانند در این دنیا جز سیاهی چیزی ندیده ام اگر مرا در قبر نهادید بالای قبرم یک تکه یخ بگذارید که با اولین طلوع افتاب اب شود و به جای مادرم برایم گریه کند زیرا طاقت دیدن اشکهای مادرم را ندارم
سلام ....
نوشته های وبلاگت عالیه ....
موفق باشی
یه جمله رو جا انداختی...
چشمانم را باز بگدارید تا بدانند چشم انتطار کسی بودم......!
و....
به سراغ من اگر می آیید....
نرم و آهسته بیایید
مبادا که ترک بردارد
چینی نازک تنهایی من.
مرسی از لطفت...عزیز دل برادر. بازم بهم سر بزن..خوشحال می شم.