وقتی داشتم میرفتم هیچکس نگفت چرا ,حتی وقتی داشتم با تمام وجود غصه میخوردم ,حتی وقتی تمام شب رو توی خیابونا پرسه میزدم و چشام از بیخوابی باز نمیشد ,فقط وقتی داشتم سیگار میکشیدم ,یه پیرزن پرسید پسرم چرا سیگار میکشی ,بی خبر از اونهمه درد و بدبختی که کشیده بودم ,حتی اینبار هم با سکوت مسخره همیشگیم ,با یه خنده زورکی سیگار رو خاموش کردم و عذرخواهی کردم و رفتم.....!!