اگر کوچه های زندگی بن بست نبود اگر دل ساده ام بت پرست نبود اگر پیوسته سبزه ها و درختان را دعا میکردم اگر نیمه شبها تو را صدا میکردم اگر از همه جا بی خبر نمیشدم و اگر بسته کاش و اما و اگر نمیشدم باز میتوانستم نام تو را بر زبان اورم یا لا اقل دستی به سوی اسمان اورم!

اگر افتادن برگ را باور میکردم اگر امدن مرگ را باور میکردم اگر از عشق غافل نمیشدم اگر این همه عاقل نمیشدم اگر تپش قلب تو را فراموش نمیکردم اگر فانوس های خاطره را خاموش نمیکردم اگر با اتفاقی که افتاد نمیرفتم و اگر از یاد تو چون باد نمیرفتم باز میتوانستم با تو اغاز شوم یا درون غنچه بمانم و راز شوم

اگر نامه ام با نام تو اغاز میشد اگر دفترم با یک اشاره تو باز میشد اگر دستهایم با نفس تو گرم میشد اگر دلم با لبخند تو نرم میشد اگر پشت درهای بسته نبودم و اگر از روزگار خسته نبودم باز میتوانستم همسایه یاس باشم یا همبازی پروانهای با احساس باشم
اگر دیوترهای سرد روبرویم قد نمیکشیدند اگر بادهای ولگرد سیب هایم را از شاخه نمیچیدند اگر ارزوهای ریز و درشتم پرپر نمیشد اگر گوش فلک کر نمیشد اگر همه رودخانه ها ارام بودند اگر زمین و زمان رام بودند اگر لباس فطرتم الوده نیرنگ نمیشد و اگر دل دریایی ام سنگ نمیشد باز میتوانستم با ستاره ها تا صبح بیدار باشم یا عاشقانه در حسرت دیدار باشم
اثر محمدرضا مهدی زاده

از :   بهروز وثوق کاش در دهکده عشق فراوانی بود توی بازار صداقت کمی ارزانی بود کاش به حرمت دلهای مسافر هر شب روی شفافترین خاطره بارانی بود کاش اگرگاه کمی لطف به هم می کردیم مختصر بود ولی ساده وپنهانی بود..

شایدیک کسی شبهابرای اینکه خواب تو رو ببینه به خداالتماس می کنه!!! شاید کسی به محض دیدن تودستاش یخ می کنه وطپش قلبش مرتب بیشتر می شه!!! مطمئن باش یک کسی شبهابه خاطرتودر دریائی ازاشک می خوابه!!! ولی تواونونمی بینی!!!!!!!!!!


وقتی گریه می کنم تو را در اشکهایم می بینم* اشکهایم را پاک می کنم که مبادا دیگران تو را ‏ببینند ‏‎*‎وقتی می خوابم تو را در خوابهایم می بینم بیشتر می خوابم تا تو را بیشتر ببینم * اگر ‏می دانستم مردگان هم خواب می بینند می مردم تا تو را بیشتر ببینم 
المیرا

عشق یعنی حسرت شبهای گرم /عشق یعنی یاد یک رویای نرم
عشق یعنی یک بیابان خاطره/  عشق یعنی ۴ دیوار بدون پنجره
عشق یعنی گفتنی با گوش کر/عشق یعنی دیدنی با چشم کور
عشق یعنی تا ابد بی سرنوشت/عشق یعنی اخر خط بهشت
عشق یعنی گم شدن در لحظه ها/عشق یعنی ابی بی انتها
عشق یعنی یک سوال بی جواب/عشق یعنی راه رفتن توی خواب

اولین کسی رو که عاشقش میشی دلتو میشکنه و میره.....دومین کسی رو که میای دوست داشته باشی و از تجربه قبلیت استفاده کنی دلتو بدتر میشکنه و میره..... بعدش دیگه هیچی برات مهم نیست و از این به بعد میشی اون ادمی که هیچ وقت نبودی....دیگه دوست دارم برات رنگی نداره ..... اگه یه ادم خوب باهات دوست بشه تو  دلشو میشکونی  که انتقام خودتو بگیری  اون میره با یکی دیگه  اینطوریه که دله همه ادم های جهان میشکنه  و همه از دست هم دلخورند

دوست داشتن مثله پاک کن ته مداد نوکیه ! یا انقدر دلت نمیاد که ازش استفاده کنی تا گم میشه!  یا انقدر ازش استفاده میکنی که تموم میشه!

اگه یکم فکر کنی میبینی زندگی ارزش زنده بودنو نداره.اگه یکم بیشتر فکر کنی میبینی ارزش مردنم نداره. اما اگه خیلی فکر کنی میبینی مردن و زنده بودن ارزش فکر کردنو نداره همیشه یادت باشه چیزی که امروز داری شاید ارزوی دیروزت بوده و بزرگترین ارزوی فردات باشه پس همیشه سعی کن قدر چیزی که امروز داری رو خوب بدونه چون ممکنه همین چیزی رو هم که داری از دستت بره