خدایا باز این دل گرفته
باز با مرور خاطرات بازگشتم به ان دوران
با خوندن
نامه های خودم که هیچگاه به دست او نرسید و نخواهد رسید
نمیدونم ولی اینبار یه حس دیگری دارم
حس غریبی
میدانم چیست
اینبر دیگر در انتظارش نیستم
اینبار تنها حس افسوس در وجودم هست
حس خوشی نیست
حس دردناکی هستد
حسی است که با امدنش تمام وجودم را غم میگیرد
غمی که ریشه در غلب و روح دارد
و ریشه را میسوزاند
گو یی چیزی را از دل خاک بیرون اوری
خاطره ای ارزشمند با کوله باری از زمان
که نگاه کردن ان تنها اهی را از دل بر می خیزاند
اهی با تمام وجود
اهی که تنها میتوانی بگویی که اه است
ولی سنگین ترین وزنه ای است بر روی سینه ات
که با وجودش یارای کشیدن اه هم نیست
و تنها یک حس است
روزهای سختی گزراندم تا به نبودنت عادت کنم
و اکنون فکر کنم که دیگر عادت کردم
ولی چه سخت............
در پس پنجره کسی هست که مرا میخواند
باران نم نمک میبارد
که چه زیباست صدایش چه طنینی دارد
انتظارم به پایان امد
قاصدکم خوش خبر بود بوی او را میداد.......
خبر از او اورد
خنده هایت که چه زیبا بود
دست هایت که چه با محبت
چه زود گذشت و نمیدانم چگونه گذشت
ای کاش تنها میدانستم چه شد بر من چه شد برتو
اه که چه بیهوده میاندیشم
صبر پایان همه انتظارهاست
عشق است
باز این ترانه ها را عشق هست
رخش سرخ بادپا را عشق است
عشق
در گیر غروب درد است
باز هم طلوع ما را عشق است
غربت بغض گشا را عشق است
بادبان ناخدا را عشق است
ای اهل همه جارا عشق است
شعر های بی هوا را عشق است
روزهای بی قضا را عشق است
در ضمن اگه تو ایگولد حساب ندارید بگید اموزششو بزارم
علی یارتون